تبادل
لینک هوشمند
برنامه امروزمون
ریاضی-ریاضی-زبان انگلیسی بود!
دیشب ساعت 3 خوابیده بودم و سرکلاس خوابم میومد! 
سر زنگ ریاضی معلم نداشتیم و سه تا از بچه ها رو گذاشته بود که تمرینا رو حل کنن!
ولی چه تمرین حل کردنی!!!! 
همه کاری میکردیم بجز تمرین حل کردن! 
خلاصه زنگ اول هرجور بود گذشت!
سر کلاسم عسل دلش درد میکرد ورفت دفتر ! 
زنگ دوم یه معلمی اومد سرمون که خدا نصیب گرگ بیابون نکنتش! 
با اون چشاش 
یه مترم فاصله نداریم بعد اسگل داد میزنه !!!
خره دیگه!
خواست آخر زنگ یه امتحان بگیره که زنگ خوردو خیار شد!!!
حال کردم!
زنگ سومم معلم زبانمون نیومد رفتیم آزمایشگاه شیمی!!
چقد خندیدیم!!!
همه حواسشون به نرم افزار زبان بود اکیپ ما هرهر میخندیدن!
(من
!
شیوا
!
مونا
! )
با بچه ها ته آزمایشگاه نشسته بودیم و جک می گفتیم اونم جکهای خاک برسری!!!!!!!!!!! 
خواستم ساعت مونا رو بپیچونم که آشغال ازم گرفتش ! 
حالا یه جوری ازش می پیچونم که خودشم نفهمه!!! 
خب حالام که از وقتی رسیدم رفتم چت روم اما بگو یه آدم حسابی برا چت بود، نبود!!!! 
خب دیگه باید برم!!! 
چون حرفام ته کشید بابای تا بعد!!!! 
نظرات شما عزیزان:
